اگرچه سابقه اقدامات بازسازی مسکن پس از سوانح به سال های دور باز می گردد، لیکن نگرش علمی به رویکردها و دیدگاه های آن در اواخر دهه 1970 شکل گرفت. بازسازی مسکن پس از سانحه از نقطه نظر «میزان کنترل توسط خانوار» موضوعی است که در دهه های اخیر توجه سیاستگزاران و نهادهای درگیر در امداد و بازتوانی سوانح را به خود جلب کرده است. دیدگاه مزبور در جهت ظرفیت سازی آحاد جامعه و توانمند کردن آنها به مسوولیت پذیری و مشارکت در روند عملیات بازسازی تبیین شده است. در این میان انتخاب رویکرد یا رویکردهای بهینه، نیازمند ملحوظ داشتن شاخص هایی از قبیل هزینه بازسازی، ارتقای وضعیت ایمنی خانوار و جامعه، ترمیم و بهبود معیشت، شرایط سیاسی حاکم، زمینه های فرهنگی موجود، مکانیزم های تطبیق، و چگونگی بالا بردن ظرفیت های جامعه آسیب دیده است. بنابراین مشاوره با مردم و ارزیابی نیازها و ظرفیت های آنها، قبل از اتخاذ تصمیمات اجرایی امری مهم محسوب می شود. عوامل کلیدی که در روند تصمیم گیری نقش ویژه ای دارند شامل دولت مرکزی، نهاد مسوول بازسازی، سازمان های مشارکت کننده در بازسازی، دولت محلی، و جامعه آسیب دیده است. چگونگی تعامل میان بازیگران مزبور، در اتخاذ رویکرد بهینه بازسازی اثر می گذارد.به طور کلی، پنج رویکرد در اکثر پروژه های بازسازی مسکن پس از سانحه به کار گرفته شده اند. رویکردهای مزبور در برخی اوقات به صورت ترکیبی و با توجه به مقیاس خسارت، شدت واقعه، و وضعیت اقتصادی و اجتماعی و سیاسی منطقه آسیب دیده، به شرح زیر اتخاذ می شوند:- رویکرد پول نقد: کمک مالی بی قید و شرط از جانب دولت و نهادهای مسوول به مالک خانه بدون حمایت فنی.- رویکرد بازسازی با هدایت مالک: کمک مالی مشروط و قانونمند به همراه حمایت فنی با هدف احداث خانه های مقاوم.- رویکرد بازسازی توسط جامعه: رهبری توسط نهادها، با مشارکت فعال جامعه در تصمیم گیری و مشاوره.- رویکرد بازسازی پیمانکارمحور درجاسازی در محل: اجرا توسط نهادها و به کارگیری شرکت های پیمانکاری، به منظور درجاسازی خانه های تخریب شده.رویکرد بازسازی توسط پیمانکار در سایت جابه جا شده: اجرا توسط نهادها و به کارگیری شرکت های پیمانکاری، به منظور احداث خانه های جدید در سایت جابه جا شده.نوشتار حاضر ضمن بررسی رویکردهای مبتنی بر میزان کنترل، توسط خانوار، به تحلیل دیدگاه های مطرح و فرایند تکاملی و معایب و مزایای هر یک از دیدگاه ها می پردازد. در این مقاله نتیجه گیری می شود که، در میان رویکردهای مطرح، «بازسازی با هدایت مالک» قابلیت توانمند کردن، ظرفیت سازی، تداوم، پایداری، و مقرون به صرفه بودن را در اکثر موقعیت های بازسازی دارد.